رمزپردازي و نمادسازي در ذهن و زبان ‌ايراني عنصري زنده وسازنده است.

به نوشته شهید اشراق، شیخ شهاب الدین سهروردي:

«سخنان پيشينيان همه به رمز بيان مي‌شده است و رموز را نمي‌توان مردود دانست، چه آنكه اين شرط خرد نيست.»

 از اين روي راز و رمز در گفتار و رفتار پيشينيان را نبايد ناديده گرفت وگرنه بنياد انديشه‌ها پنهان مي‌مانند. در ادب پارسي مفاهيم وعناصر فراواني معناي نمادين و كنايه‌اي دارند مانند آب وآتش.

 آب رمز پاكي وآمادگي است؛ در بينش آریاییان و منش پارسيان و پارسایان جهت درآمدن به حريم یار و گذر از مادیات و رسيدن به محبوب نخست شست‌وشويي (همانند غسل احرام) لازم است.

 به نوشته‌ي محمد اسلامی در روزنامه اقبال  (20/12/80) در "تاريخ آيين ميترايي" آمده است كه:

«زرتشت پيش از راه يافتن به بارگاه نورالانوار، نخست شست‌وشو مي‌كند.»

 

آتش و نور اين دو نام نيز نشانه و راز وجودي خداوند، پرتوهای تابنده ازآن ذات سپنتا، معرفت وعرفان، شناخت حكمت و راه رسيدن به ذات یزدان پاک است.

دراين باره سهروردي مي‌نويسد:

«آتش داراي ذاتي شريف است. پارسيان درباره اينكه اتش رمز وجودي اردي‌بهشت (واسطه رسيدن به فيض ذات مطلق) مي‌باشد وآن نوري است قاهر كه آتش از آن افاضه مي‌شود، اتفاق نظر دارند.»

 

آتشي كه نزد ايرانيان ستايش شده و ستوده مي‌شود و براين پايه باورهايي شكل گرفته و سنت‌ها  وآداب وعادات و رسم‌هایي پايه‌گذاري شده و از شناسه‌هاي فرهنگ ملي و تمدن ايراني به‌شمار رفته و مي‌رود، آتش خرد وحكمت است؛ واين همان اتشي است كه به تعبير زرتشت هديه آسماني و اهورايي زندگي است و سبب كمال و عروج انسان مي‌شود.

 

شهید اشراق در اين زمينه مي‌نويسد:

«اين نور (آتش خرد وحكمت) را به پهلوي (فهلوي)  خره مي‌گويند و چنانكه زرتشت گفته است  خره نوري است كه از ذات پروردگار مي‌درخشد و به‌وسيله همين نور آفريدگار، برخي بر برخي ديگر برتري مي‌يابند.»

 اين آتش است كه سرمدي است و جاودانگي مي‌آورد و بدين لحاظ در سروده‌هاي عارفان آمده است كه:

خام بدم، پخته شدم، سوختم. (مولوی)

 

اين آتش است كه هستي بخش وزندگي‌ساز است، شور و شعور مي‌آورد، زايش و بارش مي‌اورد، امن و امان و ایمنی وايمان مي‌آورد؛ و مولانا بدان اشاره كرده و مي‌گويد:

آتش است اين بانگ ناي و نيست باد  //      هركه اين آتش ندارد نيست باد

 

اين همان آتش پاك و مقدس و نور ناب و خالص است كه بی‌دانشي، آلودگی و ديوزدگي را زدوده و مي‌راند.

 همان آتش سينايي وموسايي است كه تجلي خداوندي است و در سروده حافظ بدان اشاره رفته است:

بلبل ز شاخ سرو به گل‌بانگ پهلوي      //     مي‌خواند دوش درس مقامات معنوي

يعني بيا كه آتش موسا نموده گل        //     تا از درخت نكته توحيد بشنوي

شاید خواجه شیراز اشاره‌ای دارد به آيه مباركه 80 از سوره یس:

الذي جعل لكم من الشجر الاخضر ناراً. (همان كه براي شما از درخت سبز آتشي پديد كرد كه از آن مي‌افروزيد.)

 

بازهم به گفته سهروردي اين شجره نماد فكر وانديشه است.

نكته توحيدي درخت در سروده فردوسي نیز چنین آمده است:

چويك چندگاهي برآمد براين             //     درختي پديد آمد اندر زمين

از ايوان گشتاسب تا پيش كاخ          //      درختي گشن بيخ وبسيار شاخ

همه برگ اوپند وبارش خرد               //     كسي كو چنان برخورد، كي مرد

خجسته پي ونام او زردهشت            //     كه اهرمن بدكنش را بكشت

پديد آمد آن فره ايزدي                       //    برفت از دل بدسگالان بدي

 فره ايزدي همان آتش خرد وحكمت و فرايند همان هديه آسماني و اهورايي است .

اين است كه آتشگاه جاي راز و نياز و نماز است، جاي نزدیکی به خدا ومراقبت و صفاي دل است، همان مهراب و محراب است؛ و به اين حقيقت اسرارآميز اشاره دارد، آنجا كه حکیم توس فردوسی مي‌سرايد:

به يك هفته‌اي پيش يزدان بدند         //      مپندار کآتش پرستان بدند

كه آتش بدانگاه محراب بود               //      پرستنده را ديده پرآب بود

 پس اين آتش و آتشكده نه مادي است، بلكه نور ناب  دانش و اشراق و شهود، آتش راستي و درستي، روشنايي خرد و حكمت، جلوه خدايي و جاي بندگي و دل‌بردگي است؛

آتش درون‌سوزي است كه عارف بزرگ و استاد اخلاق ملا احمد نراقي آن‌را چنین توصیف کرده است:

خلوتي خواهم كنون آراستن              //        هم ز جانان ساختن پيراستن

اندرآن جا آتشي افروختن                   //       خويش را و همگنان را سوختن

آتش ديرينه را دامن زنم                       //       آتش اندر مرد و اندر زن زنم

راستي عشق آتش سركش بود             //      هردو عالم گرم از اين آتش بود

عشق ثارالله باشد موصده                      //     مطلع بر جان‌ها و افئده

 بنابراين آتش در ادب پارسي و نيز در فرهنگ ديني رمز جلوه خدايي  و راز زندگي و نماد و نشان هدايت و رهبري است.

 به بيان قرآن کریم در سوره مبارکه طه، آیه‌های 9 تا  12:

هل اتيك حديث موسي اذ رای نارا فقال لاهله امکثوا انی آنست نارا لعلی آتیکم منها بقبس او اجد علی النار هدی؛ فلما اتاها نودی یا موسی؛ انی انا ربک فاخلع نعلیک انک بالواد مقدس طوی. (آيا داستان موسي به تو رسيده است؟ آنگاه که آتشي ديد و به خانواده‌اش گفت: درنگ کنید كه من آتشي مي‌بينم، باشد كه اخگري از آن براي شما بياورم يا در پرتو آن راه را بازيابم؛ و چون نزديك آن رسيد، آوا داده شد كه اي موسي؛ همانا من پروردگار تو هستم، پای‌افزارت را از پا درآركه تو در سرزمین پاک طوی هستي.)

 

 اين است سر سپند بودن آتش؛ و اين است كه ايراني و ايرانيان به مقتضاي ذوق ظريف، روح لطيف و منش عرفاني كه دارند و از آن برخوردارند به نام آتش جشن گرفته و به سرور  و شادماني مي‌پردازند؛ همانگونه كه به نام بعثت (سرزير شدن آتش عشق الهي برای راهنمایی مردم) و به نام امامت (مشعل هدايت و نگهبانی از روشنايي الهی) جشن مي‌گيرند.

 

در نیایش جوشن کبیر، امام سجاد (ع) [فرزند گرامی امام حسین (ع) و شهربانو (س) دخت پاک یزدگرد سوم واپسین پادشاه ساسانی] درباره پروردگار روشنایی‌ها چنین می‌فرمایند:

یا نور النور، یا منور النور، یا خالق النور، یا مدبر النور، یا مقدر النور، یا نور کل نور، یا نورا قبل کل نور، یا نورا بعد کل نور، یا نورا فوق کل نور، یا نورا لیس کمثله نور.

 

بنابراين رويكرد آریاییان و پارسيان و پارسایان به آتش رويكردي زيستي، شناختي وعرفاني است.

  تاريخ فلسفه بشري نشان از آن دارد كه ایرانی از همان بامداد زندگي، کم‌کم با فعال‌سازي خرد خويش از طبيعت پنجره‌اي رو سوي شناخت آفاق، دريچه‌اي فراسوي سفر به ماورا ساخته، به عشق پرداخته، راهی خانه دوست گشته، به خلوتگه محبوب در آمده وبه تماشاي راز نشسته است.

 

 آتش رمز ظهور عشق و آتشكده راز خانه معشوق است:

در ره جستن آتشكده سربايد باخت      //      به جفاكاري او سينه سپر بايد كرد

 اين است كه جشن چهارشنبه‌سوري جشني معنادار است و به همين دليل اين سنت دیرپاي ملي عليرغم همه مخالفت‌ها ومخالف‌خواني‌ها نه تنها از حافظه تاريخي ملت بزرگ ايران حذف نشده كه گسترده‌ترهم شده است.

گذشته از این کشف آتش را به هوشنگ نسبت می دهند. وی نوه کیومرث (نخستین پیامبر ایرانی) و فرزند سیامک (نخستین سردار شهید ایرانی) است. هوشنگ دومین پادشاه پیشدادی ایران بوده و نخستین کسی است که قوانین عدل و داد را در جهان پدید آورد.

 

باري روح لطيف و عرفاني آریایی؛ و ذوق ظريف و زيباي ايراني همواره نور را به عنوان نماد دانش وعرفان، خرد و حكمت، عشق و حماسه برگزيده  و پاس داشته است.

 اردي‌بهشت را (كه گذرگاه آتش‌نماي حق است) گرامي داشته  تا مگر در خرداد (كه نمادي از آب زندگانی است) سرزنده و ماندگار بماند.

 جشن چهارشنبه سوري، جشن شعله‌ور سازي مشعل عشق وعقل است كه زرتشت برافروخت و ايرانيان پس از پذيرش فرهنگ بعثت و غدير فروزان‌ترش كردند و با برافراشتن گل دسته و مناره (به معنی آتشگاه و جایگاه نور) همواره در خاطره‌ها زنده نگهداشتند.

 پيام جشن چهارشنبه سوري، پيام نگاهباني و پاسداري از آتش خرد و حكمت؛ و ماندگارسازي منار و مشعل عقل وعشق است.

آری، چهارشنبه سوری جشن پیروزی روشنایی‌ها بر اهریمن تاریکی و ستم می‌باشد.

 

بيداردلان روشنگراي ايراني‌! آن مشعل افروخته‌ی دست ایرانیان باستان اينك بر ساحل ایران اسلامی ايستاده است و در دست فرزندان  قبيله آفتاب است. بزرگ مشعل‌داران آتش خرد وحكمت! ازآتشگاه كوير و کوهستان و دریا و جنگل این پيام مي‌رسد كه:

گل‌هاي آفتاب‌ بوستان آریایی! بياييد تا با پاس‌داشت سنت ديرپاي چهارشنبه سوري اين جشن ملي را از خرد گذر داده و  در اندیشه به بار نشانيم؛ وفرهنگ برتر ايراني را به عنوان مشعل‌دار آتش خرد و فرهنگ و انديشه و حماسه‌  فراتر از هرچیز دیگر بدانیم.

+ چهارشنبه سوری